لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.


بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.


او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.


او لبخندی زد و گفت:


وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،


پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟


گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید .

بزرگترین درس زندگی

مقاله ای درباره قیام امام حسین

لطیفه ,ای ,بارها ,خندیدند ,حضار ,خوردن ,و بارها ,لطیفه را ,بارها و ,بارها به ,لطیفه ای

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

niloofaranehe خلاصه کتاب روانشناسی راهنمایی و مشاوره نیلا آخوندی جهان دانش ژان وال جان دانلود کده با خاطرات گذشته شادی همیشه شاد مای دیبا موویز h195 Poems of movahede mousavi